سخنراني حجت الاسلام والمسلمین ايراني(ره)
ریاست سازمان تبلیغات اسلامی قم – 1380
شب اول مراسم عزداری محرم
ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایّام عزای حسین عليه السلام و با تشکّر از همۀ شما عزیزان و برادران و سرورانی که در این محفل حضور به هم رساندهاید، و با سپاسگزاری از برادران دلباختۀ امام حسین عليه السلام که این محفل را تربیت دادهاند؛ یعنی عزیزان هیأت خادم الرضا عليه السلام .
این جا سخن از تاریخ است و نقد تاریخ. 28 رجب سال 60، امام حسین عليه السلام از مدینه خارج میشود؛ یعنی یک روز بعد از سالروز بعثت پیامبر صلّي عليه و آله و سلّم که خود یک پیام دارد؛ یعنی قیام من، ادامة همان بعثت است. امام حسین عليه السلام از فرصت حج استفاده میکند و به مکه میآید. در شرایطی که حجگزاران از سراسر کشور اسلامی و از استانهای مختلف کشور آمدهاند، تحت آن شرایط، به مکه میآید و در بین حُجاج سخنرانی میکند و حقایق و مسايل را برای آنها بیان مینمايد، و به آنها ميگويد، مگر نمیبینید که برجامعه چه میگذرد، و بعد تکلیف را بیان میکند که هرکه ميخواهد خون پاکِ قلبش را در راه ما بدهد، با ما حرکت کند. در نهایت، امام حسین عليه السلام در پاسخ به منتقدان حركتش به كوفه، فرمود من جدم را در خواب دیدم که فرمود : (اُخْرُجْ اِلَی الْعِرَاقِ فَاِنَّ اللهَ قد شاء اَنْ يَرََاکَ قَتِیلَاً) به سوی عراق برو. خدا میخواهد تو را کشته ببیند. امام حسین عليه السلام در واقع یک جامعۀ نمونه را تشكیل داد و همراه خود نمود و از مکه به سوی کربلا بیرون آمد. سرانجام، امام حسین عليه السلام به کربلا میآید و در يك نیمروز داغ خون و خون. او همۀ حجتها را تمام میکند و همة ارزشهاي انسانی و اخلاقی الهی را به نمایشگاه تاریخ میآورد. در آن نیم روز، امام حسین عليه السلام هم روزهدار است و هم نماز میخواند و هم ذکر خدا را بر لب دارد و هم عالیترین شجاعت را به نمایشگاه ميآورد. تا مدتها شجاعت علی عليه السلام را به فراموشی سپرده بودند، وقتی که آن شجاعت حسینی را دیدند.
در تاریخ کربلا، در آن نیمروز داغ و خون، امام حسین عليه السلام آن روح اخوت، وفا، صفا، صمیمیت، جوانمردی، شهامت و غیرت و همۀ این معیارهای ارزشی را به نمایشگاة تاریخ آورد و مسلمان بودن را ترسیم میکند؛ شیعۀ علی بودن را نشان میدهد و این گونه بودن را، این گونه رفتن را و این گونه زیستن را در خور انسان ترسیم میکند. این جا، بخش اول حادثه به پایان میرسد و بخش دوم آغاز میشود؛ از مدینه تا کربلا و از کربلا تا مدینه که رسالت دوم را زینب عليها السلام و امام سجاد عليه السلام و بازماندگان حسین بن علی عليه السلام عهدهدار میشوند، که اگر نبود این بخش دوم حادثه، محفل این رخداد، در انزوای زمان ميماند.
از زاویۀ دیگر اگر ما بنگریم به سراغ بررسی علت و اين كه انگیزه چه بوده؟ هدف کدام بوده؟ چرا امام حسین عليه السلام قیام کرد؟، برویم این جا در یک مرحلة بالاتر به علم تاریخ میپردازیم که علت را ميخواهيم بررسی کنیم؛ اين كه انگیزۀ این حرکت چه بود؟ چه پیش آمده بود که امام حسین عليه السلام این حرکت را کرد؟، و چه انگیزه و چه هدفی یا اهدافی را ترسیم نموده بود كه براي رسیدن به آن اهداف ميبايست حرکت کرد؟ در اين نگرش، علت را، اهداف میانی، اهداف ابتدایی و اهداف آرمانی و غايی را بررسی می کنیم.
از زاویه دیگر و سوم، به اين رخداد میپردازیم و درصدد هستیم که سنتهای حاکم بر آن جامعه را در آن شرایط کشف کنیم؛ نظام و یک سلسله قوانین عامی را که این حادثه را به وجود آورد. اين كه چه حادثه و چه شرایطی برای جامعة اسلامی پیش آمد که شخصیتی چون حسین بن علی عليه السلام با همۀ قداست و والايی مقام و عصمتش باید بپاخیزد؛ یعنی جامعۀ انسانی و اسلامی به یک نقطه و به یک بنبستی رسید که براي رهایی از آن، نجات امت و نجات مکتب و راهیابی فرداییان برای رسیدن به سعادت، هدایت و کمال راهی نمانده و هیچ نقشهای برایش نیست، جز این که حسین به پا خیزد آن هم آن گونه برخاستن که اگر ما از این زاویه به این رخداد نگاه بکنیم، این جاست که تاريخ عبرتآموز میشود؛ تاریخ درسآموز میشود؛ تاریخ بیدارگر میشود. مطالعۀ یک رخداد، به عنوان آینة فردا و امروز زندگی ما میشود. اگر بنا بود مشعل عاشورا خاموش بشود، باید همان شامگاه عاشورا در انزوای زمان و در آن اوضاع حاکمیت ستم و در ظلمت تیرگی حاکم باید خاموش شده باشد.الان ميبينيم کشورهای مختلف همه با هم عزاداری میکنند؛ امروز بشریت در برابر حسین عليه السلام تعظیم مینمايد و اكنون این نام و یاد خاموش شدنی نیست. ما اگر از این زاویه به این رخداد بنگریم که بعد از گذشت بيست سال از شهادت علی عليه السلام، چه پیش آمد كه فرزند علی عليه السلام را میکشند و در کشور اسلامی نوۀ رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم را، فرزند فاطمة زهرا عليها السلام را، به شهادت میرسانند. امّا آب هم از آب حرکت نمیکند؟ این جاست که باید ببینیم این انحراف و این زاویه از کدامین نقطه آغاز میشود. این انحراف، از غدیر آغاز شد و آن جامعه تربیت یافتۀ در ابعاد مختلف اعتقادی و اخلاقی و پرورش یافتۀ رسولالله به دست صالح مردی چون علی عليه السلام نرسيد. نقطۀ نخستین انحراف، در این زاویه آغاز میشود. یکی از عواملی که جامعه را به این نقطه میرساند، جهل جامعه است. علی رغم این که معیار اسلام، علم، آگاهی و شناخت است. علی عليه السلام هم معیار همة ارزشهای اسلام را چنين بیان میفرماید: خیر دنیا و آخرت، با علم است؛ با آگاهی است، و همة بدبختیها و تباهیهای فردی و اجتماعی، و دنیوی و اخروی، با جهل و نادانی است.
امام حسین عليه السلام زمان را شناخت و پاسخ به نیاز زمان داد و الا همه چیز از بين رفته بود. لذا امام حسین عليه السلام وارث میشود؛ وارث همۀ رسالتهای انبیا میشود. لذا هم باید آگاه شد و هم دیگران را باید آگاه کرد. عاشورا سراسرش پیام است. درس است. عاشورا دانشگاه امت. معلم و استاد این دانشگاه، حسین بن علی عليه السلام است؛ زینب کبری عليها السلام است.
شيعة علی بودن، سراسرش رسالت است؛ مسئولیت است. آنها بايد عالم باشند؛ شناخت باید داشته باشند كه در جامعه آن روز چه گذشت. جامعه آن روز در جهل واقع بود. امام حسین عليه السلام، ده سال بعد از امام حسن عليه السلام، میماند و پیمان صلحی را که امام حسن عليه السلام امضا کرده بود، محترم میشمارد؛ ولی کار به جایی میرسد که بعد از ده سال، امام حسین عليه السلام باید قیام کند. براي وجود چند عامل: 1. جهل جامعه، 2. سکوت عالمان، 3. دنیاگرایی؛ يعني دنبال مواهب دنیا رفتن و دل به دنیا بستن، 4. ترس که امام حسین عليه السلام این ترس از مرگ را شکست و چنين گفت: اگر این بدنها برای مردن آفریده شده است که سرانجام باید رفت. پس چرا این گونه رفتن؟ پس چرا با ذلت رفتن؟ به شهادت رسیدن، به مراتب، برتر است. نتيجه اين كه ما بايد يك بازنگري كنيم و آشنايي بيشتري با تاريخ عاشورا پيدا نماييم.