خدمت شما دوستان عزیز، عرض سلام و ادب و احترام دارم و از اين که تشكیلات مبارک خادم الرضا این جلسۀ خوب را برگزار کردند و ما توفیق دیدار شما دوستان عزیز را پیدا کردیم، سپاسگزاريم.در حوادث مختلفی که در کشور ما اتفاق افتاده، نقاط عطف تاریخی است. اگر یک مکث کوتاه و یک توجّه خیلی اجمالی داشته باشیم، به یک نقطه میتوانیم برسیم، و آن، حرکتی است که جوانها در این ماجراها داشتند. حالا من نمیخواهم در این قضیه، غلو هم بکنم، ولی حتماً جوانها با هدایت افراد با تجربه این مسیر را طی کردند، ولی در کل، موتور محرّک کار، آنها بودند. فرض کنید در خود پیروزی انقلاب، چه در حوزه، و چه در دانشگاه، نقشآفرینی برای مبارزۀ با رژیم ستمشاهی، جوانها بودند اگر من بگويم در 95 % اين مبارزه چنين بود، واقعاً اغراق نکردهام. در خود حدوث انقلاب، در سالهای 56 و 57، وضع همینطور بود؛ یعنی رهبری شخصیتهای ممتازي، مثل حضرت امام هر چند بود، ولی جریانهایی که در دانشگاهها و در خیابانها، در متن مردم حضور داشتند، و حادثه را تقویت میکردند، جوانها بودند. همان سالهای 59 ـ 58، باز نقش اساسی را جوانها داشتند، حالا یا در سپاه پاسداران، یا در کمیتههای آن زمان. اینها بودند که میشکافتند در صحنۀ داخلی، چه در پایتختمان، و چه در ديگر شهرهایی که این عارضه را پیدا کرد، آنها میرفتند؛ سفر میکردند؛ مبارزه میکردند؛ جانفشانی میکردند، و در برابر این جریانهای ضدانقلاب يا دفاع میکردند؛ یا سرکوب میکردند. در دفاع مقدس، بار اصلی آن، بیش از 90%، بر دوش جوانها بود. ؛ یعنی در هر حرکتی که رزمندگان در جبههها به وجود ميآوردند، مخصوصاً در حرکتهای هجومی که بسیجوار کار میشد، کار در دست جوانها بود، و اگر در جبههها، شرایطمان ناگهان تغییر ميکرد، با حضور جریانهای بسیجی که جوانهای آن زمان بودند، در حوزههای عملیاتی بود. حتی در ارتش هم آنهایی که نقشآفرینی زیاد داشتند، جوانها بودند. پس این هم یک تجربة دیگر که ما در انقلاب داشتیم.باید بپذیریم که در عرصۀ علمی و فنی، و مانند آن، ما تا آن موقع، خیلی از این جنس تجربه نداشتیم. در حرکتهاي انقلابی، حرکتهای اجتماعی و حرکتهای سیاسی، نقشآفريني جوانها بیشتر روشن بود. بعد از جنگ، فعالیتهای علمی مقداری بروز کرد و جوانها وارد این عرصه شدند و فعال شدند.بعد از جنگ، خیل عظیمی از جوانان وارد این عرصه شدند. در بعضی از زمینهها که امروز شاید اسمشان را شما خیلی کم شنیده باشید، اين فعالیت جوانها چشمگیر شد و امروز یکی از دستآوردهای مهم است. فرض کنید درباره تکنولوژی الآن سرمایههای بسیار مهم و قوی داريم که تأثیرات بسیار عجیبی در آیندة صنعتی کشور خواهند داشت. در نانوتکنولوژی باز سرمایههای خیلی ارزشمندي از جوانها داریم که در این زمینه دارند کار میکنند. آنها در IT خیلی فعال شدند و آن هم ظرفیت خیلی خوبی برای کشور به وجود آورده است. اینها تکنولوژیهای مدرن هستند و در دنیای امروز؛ یعنی در کشورهایی که جَست اقتصادی داشتند، در این زمینهها امروز دارند کار میکنند، در زمانی مثلاً ذوب آهن مهم بود،امّا امروز چنين نیست.هر کدام از این تکنولوژیهای مهمی که من عرض کردم، جزء تکنولوژیهایی است که تراز و توان ملی کشور را ميتواند بالا ببرد. در همۀ اینها، جوانها شروع به فعاليت کردند و کارهای سامانبخشی را انجام دادند. البته، در این زمینه، نقش آموزش در دانشگاهها نقش فوقالعاده مهمي است. یکی از مواردی هم که غربیها نگرانی دارند، همین است که این خیل عظیم جوانهایی که دارند در کارهای علمی تخصّص پیدا میکنند، در آینده ممکن است كه فضاي منطقه را تغییر بدهند.یک خصوصیت جالبی در دانشمندان جوان هست، اين كه متوسّط سنّ کسانی كه در زمینة فنآوری هستهای دارند کار میکنند، حدود بیست و هفت تا سی سال است.ماجراي هستهای ما، تقریباً از اوایل انقلاب آغاز شد؛ کاوشهایی در این زمینه صورت گرفت؛ در تکنولوژیهایی سرمایهگذاری کردند و آن سرمایههای پایهای شد. بعد که جوانها وارد کار شدند و فعال شدند، ما را به جایی رساندند که ما میتوانیم از این مراحل عبور کنیم؛ هم دانشگاهها گسترش پیدا کرد و هم جوانها همت کردند و درس خود را خوب خواندند مخصوصاً دانشگاههای معتبر کشور ما فارغ التحصیلان خیلی خوبی را عرضه کردند. پس نکتۀ اول، درس خواندن است. این افرادی هم که توانستند در دانش هستهای کار کنند، افراد با سوادي بودند. پس پایۀ نخستش، درست درس خواندن است.نکتۀ دوم که مهم است، تلاش برای مسألة مدرک است؛ اين كه ما شور و شوق كسب دانش داشته باشيم. مقداري از اين دانش در دانشگاههاست، در كتاب خواندن و در آزمايشگاه و كارگاه، و اينها كمك ميكند، ولي مقداري از آن، اين طور نيست. آدم باید در کسب دانش ولع داشته باشد. حرف نو، در جایی است که اين پایههای دانشگاهی، پلۀ اول باشد و بعد تحرّک و داشتن شعف کسب علم و تعشّق علمی است؛ اين که آدم مرتب دنبال کتاب خواندن، مجله پیدا کردن، مقاله دیدن و دنبال استاد بودن باشد. اینها کمک میکنند که آدم علمش به روز باشد. کسانی که در بحث هستهای کار کردند، این تیپ بودند؛ یعنی آنها دنبال کشف موضوع بودند. بعد از تلاشهای شبانه روزی یک مرتبه گاز uf6 از كيك زردي كه توليد كرده بودند، حاصل شد گازي است كه از آن براي تزريق در سانتريفيوژ استفاده ميشود. آن شب واقعاً شب عجیبی بود. دوستان و مهندساني که آنجا بودند، مثل شب عملیات، گریه میکردند که حالا به نتیجه رسیدهاند. فرد موفّق بايد دنبال كار علمي باشد تا نتيجه كارش حاصل بشود.نکتۀ سومی که مهم است، باور داشتن این بود که ما میتوانیم به این نتیجه برسیم؛ آدمهای مأیوس، در هیچ کاری موفق نیستند. کنار این علماندوزی و تعشّق علمی. آن روحیهای که امام بزرگوار در ملت دميد که خودشان را باور کنند، باعث پرش شد. این عامل فوقالعاده مهمی است و در گذشته مجالش نبود.نکتة چهارم این بود که انقلاب دریچهها را باز کرد. در قبل از انقلاب اصلاً این مجال به وجود نمیآمد كه چند استعداد خوب بروند خود را به آب و آتش بزنند و به يك جايي برسند. اما بعد از انقلاب، این مجال به وجود آمد؛ هم به دلیل باور رهبران انقلاب که شما باید روي پای خودتان بایستید، و هم به خاطر سختگیری که غربیها نسبت به ما کردند؛ یعنی برای ما امکاناتی فراهم نکردند و ما مجبور شدیم كه خودمان به سمت اين امور برویم، و همین اجبار برای ما دریچههایی را باز کرد. این عوامل در همه جا مجموعاً باعث پیشرفت شد، در بخش علمی و در سایر شؤون اسلامی و سیاسی. اكنون این ظرفیت مهم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی برای کشور به وجود آمده است؛ یعنی جوانهایی که حالا تحصیلات دارند؛ ارادۀ کافی دارند؛ میفهمند به کجا باید بروند و به آن باور دارند البته، ما در برابر چنين نعمتي كه خداوند به کشور ما ارزاني داشته، وظيفه داريم از آن پاسداری کنیم و ممنون باشیم که خداوند چنین ظرفیتی را در دامان این کشور قرار داده است.این عامل بزرگی برای پيشرفت علمي کشور هست که ما شناخت درستی از این استعدادها و جوانها داشته باشیم و ظرفیتها را براي فعاليت علمي آنان بالفعل کنیم. شکر نعمت این است که ببینید چطور میشود گامی را جلوتر بُرد. گام بعدی ما، از نظر علمی تعریف دارد. ما باید یک زنجیره راه بیاندازیم و اگر آن را راه انداختیم، یعنی به دروازۀ غنیسازی رسیدهایم. امام علی سخن جالبی دارد. حضرت ميگويد: آن وقتی که در این زمینها از چیزی وحشت و هراس دارید، خودتان را وسط آنها بیندازید و دست و پا بزنید، مثل کسی که میخواهد شنا یاد بگیرد. کسی که میخواهد شنا یاد بگیرد، از اول که خيلي بترسد، هیچوقت شنا را یاد نمیگیرد، مگر این که خودش را وسط استخر بياندازد. ما هم مجبور بودیم این تجربه را انجام بدهیم. شما جوانها میدانید کار بزرگ کردن، ریسکی در آن هست؛ یعنی شما نمیتوانید کار بزرگ بکنید و از همه چیز آن هم خیالتان راحت باشد که مشكل پیدا نمیکند، و در اين كار ، ریسک حادی هم داشت. حداقل در سه مرحله، غربيها شیپور جنگ نواختند که در داخل تلاطم ایجاد میکرد. خوشبختانه این ایستادگی ملی در کشور ما جواب داد كه بخشي از آن متعلّق به دانشمندهای هستهای و جوانها بود. بخشي از آن هم حمایت مردم از این ماجرا بود، و بخش ديگري از آن، استراتژی دقیقی بود که رهبری انقلاب آن را پیگیري کردند و در سالهای گذشته، در طول دولتهای مختلف، ایشان بر روي این موضع ایستادند و امروز چنين ايستادگي نتیجه داد. زماني هم كه بحث تعلیق بود، هر چند رهبر انقلاب، هیچ وقت نگاه مثبتی به آن نداشت، ولي چون آن فضا اقتضا میکرد، ایشان هم نظر جمع را پذیرفت. در این جا نکتۀ جالبی بود. با این که رهبر انقلاب، نگاة مثبتی به تعلیق نداشتند، ولی چون میدیدند که مسئولین کشور چنين نظري را دارند، به آن نظر جمع، احترام ميگذاشتند.امیدواریم که این حرکت بالندهای که جوانها برای انقلاب ایجاد کردند و همة ما باید قدر آن را داشته باشیم، تصمیمات درست مطابق واقع ، برای جوانان گرفته شود؛ یعنی نیازهای آنها در زمینههای مختلف برآورده بشود. از جمله، در شهر قم که در تاریخ انقلاب، شهر مهمی هست، نیازهای جوانان هم باید دقیقتر در این شهر دیده شود و تأمین گردد.